loading...
🌟 مــــدح عـشـق 🌟
کربلایی بازدید : 286 نظرات (0)

دلقکان دور و بر قافله می رقصیدند

همه بر وضعیت قافله می خندیدند 

 

اسرا ، آه در اینجا چقدر آشفتند

خارجی ، بس که به اولاد پیمبر گفتند 

 

وای، این هاچقدر سنگ به سرها زده اند

چوب طعنه به لبِ زاده ی زهرا زده اند

 

خیزران بود در اینجا به روی لب می خورد

سنگ تکفیر به پیشانی زینب می خورد 

telegram.me/madhe14

روز این شهرِ پر فتنه عجب تاریک است

کوچه هایش چقدر بی ادب و باریک است 

 

آه، این قوم که ناموس ندارد ای کاش

اُسرا را سر بازار نیارند،ای کاش 

 

سر بازار دل عمه بجوش آمده بود

چقدر دور حرم برده فروش آمده بود 

 

سر بازار شرر بر دل ایوب زدند

چکمه شمر لعین را چه گران چوب زدند 

 

همه جا در سر بازار چنین پخش شده

خاک پای پسر سعد شفابخش شده 

 

نعل آن اسب که از پیکر آقا رد شد

قیمتش سر به فلک برده شد و بی حد شد 

telegram.me/madhe14

این جماعت که به نیزه سر سقا دیدند

در کنارش سر شش ماهه ی مولا دیدند 

 

از رباب، آه ببین خون جگر می خواهند

همه از حرمله یک تیر سه پر می خواهند 

 

قافله مستحق این همه آزار نبود

که عبورش بدهند از گذر اهل یهود 

telegram.me/madhe14

همه گفتند که حیدر شده امروز اسیر

دختر فاتح خیبر شده امروز اسیر 

 

به طلبکاری خیبر همه سنگش بزنید

جای پیشانی حیدر همه سنگش بزنید

 

مدح عشق

telegram.me/madhe14

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 54
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 60
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 113
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 14
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 1,905
  • بازدید سال : 12,925
  • بازدید کلی : 167,276