روضه ای حضرت زین العابدین علیه السلام *
هرگاه دیدکاسه ای ازآب گریه کرد
هرجانشست بادل بی تاب گریه کرد
درنیمه شب دورزچشمان خاص وعام
درخلوت شبانه ی مهتاب گریه کرد
سجاده می گشودبرای نمازعشق
وقت نمازگوشه ی محراب گریه کرد
قران به نیزه دیدمگر،تازهوش رفت؟
بایادنیزه وسرارباب گریه کرد
تاطفل شیرخواره دیدبه دامان مادری
برناله ی رباب وکودک بی خواب گریه کرد
یادسرعموکه ز،نی خوردبرزمین
درزیردست وپای دشمن ناباب گریه کرد
بایاد شام کنج خرابه چه هاکشید
یادرقیه کردوسرباب گریه کرد
اثارتازیانه وقل وزنجیربرتنش
امابه حال تک تک اسحاب گریه کرد
بزم شراب رفت ودل اوکباب شد
تاخوردخیزران به لب باب گریه کرد
تاباستان نوشت زقحطی آّب باز
همراباقلم چودره ناب گریه کرد
غزل شهادت امام سجادعلیه السلام
کربلایی حاج محمدباستان
@madhe14